نیمه ی من :))

ساخت وبلاگ
الان که دارم اینو مینویسم، بعد از یه پروسه ی ده ساعته کشیدنِ دستی پلان تازه تونستم دراز بکشم.  تنها چیزی که لازم دارم یه دبه اسید و کسیه که معتقده به معماریا خوش میگذره چون همش دارن نقاشی میکشن. با وجود اینکه انتخاب واحدا داره شروع میشه ما هنوز تحویل داریم و تو دانشگاه هیچ جنبده ای جز دانشجوی معماری دیده نمیشه. احساسم میگه برای ترم یک به اندازه ی کافی ترکیدیم و شاید دیگه چیزی برای از دست دادن وجود نداشته باشه. حداقل برای کسی مثل من که چند دقیقه پیش سینکو با شابلون مبلمان از روی گوشه ی پیانو کشیدم، یه پلان نصفه رو پاره کردم، صابونمو جا گذاشتم و در نتیجه صورتمو با مایع ظرف‌شویی شستم.  وقتی تو آینه به قیافه ی خودم نگاه میکردم به صورتم دست کشیدم و تنها چیزی که حس نکردم صورتم بود. چیزی که حس میشد بیشتر از همه گرسنگی و سرما بود. الان اما که دراز کشیدم روی تخت و سه تا لباس روی هم پوشیدم و پالتو مو از زیر پتو انداختم روی خودم، چیزی که بیشتر حس میشه گرسنگی و ازار‌دهنده بودن خرخرای هم اتاقیمه. و همینطور سفتی تخت. هرچند ازاردهنده تر از همه ی چیزای امروز، تلاش برای گوش دادن داستان کراش عمیق هم اتاقیم روی همکلاسیمونه. عجیبه اما انگار ادما تو این موقعیت نه نیازی به واقعیت دارن و نه علاقه ای بهش. که حتی دونستن اینکه هیچ وقت ممکن نیست بینشون اتفاقی بیوفته هم نمیتونه جلوی براش مردن رو بگیره. دیشب نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : windbag2016 بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 6:56

میخواستم همه ی پستامو پاک کنم و دوباره شروع کنم به نوشتن. نوشتن، حقی که اخیرا هم خودم از خودم گرفتم و هم دیگران. میخواستم تغییر ادرس بدم. برای نبودن یه عده که ادرس اینجارو دارن. برای کسایی که تو زندگی حضوریم هستن و نمیخوام یه چیزاییو بخونن. نمیدونم تغییر ادرس کار درستیه یا بهتره از اینجا برم و یه خونه ی جدید برای نوشته هام پیدا کنم. بعضیاتونو دوست دارم. خیلیاتونو :(  الان که فکر میکنم داشتن وبلاگی که حضوریای زندگیت ادرسشو نداشته باشن خیلی مفیده. برای وقتایی که از خواب بیدار میشی و دفترچه ی خاطراتتو دست کسایی میبینی که نباید!  نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : windbag2016 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 13:20